حکایت خر ما........!!!
مردی خری دید به گل در نشسته و صاحب خر از بیرون آن درمانده. مساعدت را ( برای کمک کردن ) دست در دُم خر زده، قُوَت ... کرد( زور زد). دُم از جای کنده آمد. فغان از صاحب خر برخاست که « تاوان بده»!. مرد به قصد فرار به کوچهای دوید، بن بست یافت. خود را به خانهای درافکند.
اطلاعات نشان مي دهد که شما هنوز عضو اين انجمن نيستيد ...و براي استفاده از امکانات انجمن بايد عضو شويد.
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !