loading...
فرزانگان شاهد
آخرین ارسال های انجمن
حسین نصرتی بازدید : 2629 چهارشنبه 17 مهر 1392 نظرات (0)
 
 
شأن نزول سوره ی کافرون
 
 
 
 
حارث با مشت به میز چوبی مقابلش کوبید و
 
سیبی که روی میزبود چرخی خورد وبه زمین
 
افتاد. ولید که چشمش حرکت سیب را دنبال
 
می کردبا صدای افتادنآن نگاهی به حارث کرد
 
و سری در تایید حرفش تکان داد:


-راست می گویی! من هم دیده ام!

امید که آرنجش را به زانویش تکیه داده بود و با دست دیگرش

ریشش را می خاراند یک نفس گفت:

-تازه چند روز پیش خودم شنیدم که یکی از این سیاه سوخته ها،

فریاد می زد که اسلام آورده و خدا یکی است! سر چه چیز؟ شنیده

بود محمد (ص) در کنار کعبه به صوت زیبا قرآن می خواند!

آخر نمی دانم آن موقع که ما سفارش می کردیم محمد جادوگر

است، به حرفهایش گوش ندهید، چشمهایتان را ببندید و

گوش هایتان را بگیرید که مبادا ببینیدش و صدایش را بشنوید

اینها کجا بوده اند؟!

عاص پشت دستش را با حرص گاز گرفت و با ناخرسندی صدای

خرناسی درآورد.

ناگهان حارث برخاست.

-کجا می روی؟

-انگار داریم حرف می زنیم ها!

حارث رو کرد به عاص و امید و ولید و گفت:

-باید با محمد کنار بیاییم.

عاص هم برخاست و با عصبانیت گفت:

-چگونه؟ بارها خواستیم او را با زر بفریبیم... مگر شد؟

-نه زر نمی شود! فریبش می دهیم! سازش می کنیم! بیایید!

***

رسول خدا میزبان مهمانانی عجیب شده بود. حارث بن قیس سهمی،

عاص بن وائل، ولید بن مغیره، اسود بن عبدالمطلب و

امید بن خلف! سرکردگان کافران در خانه ی او جمع شده بودند

و با دستپاچگی به لبخند او می نگریستند.

ولید سر سخن را باز کرد:

-ببین محمد! تو امین این مردم هستی، امین ما نیز هستی!

اما این روزها به ما سخت می گذرد...

ولید منتظر شد محمد (ص) بپرسد چرا، ولی چون نپرسید ادامه داد:

-راستش این روزها رونق بتکده خاموش شده است! تو داری به

عمد خدایان ما را سر به نیست می کنی! این که نمی شود مگر...

عاص حرف او را برید و گفت:

-محمد! بیا معامله ای بکنیم! سال 12 ماه دارد! 6 ماه تو خدای

ما را بپرست و اعمال و مناسک ما را انجام بده، 6 ماه هم ما

خدا و دین تو را می پذیریم.

امید خود را وارد کرد:

-برای آنکه حسن نیت خود را آشکار کنیم، 6 ماه اول خدای تو

را می پرستیم!

پیامبر (ص) لبخندی زد. لحظه ای سکوت کرد و بعد با صدای

مهربان ولی قاطعی گفت:

- ای کافران! آنچه شما می پرستید را نمی پرستم. شما نیز

معبود مرا نخواهید پرستید. من بنده ی چیزی نیستم که شما

بندگی اش می کنید. شما نیز معبود مرا نخواهید پرستید.

دین شما برای خودتان و دین من برای خودم! (سوره ی کافرون)

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام دوستان عزیز،دانش آموزان گرامی و اولیای محترم : ضمن عرض خوش آمد گویی وبا تشکر از حسن توجه شما نسبت به مسائل آموزشی و تربیتی توجه داشته باشید که کلیه ی مطالب این سایت به صورت طبقه بندی شده می باشد.لذاابتدابادرنظرگرفتن مطلب موردنظرتان ، درقسمت موضوعات سایت به دنبال آن بگردید. چنانچه مطالبی که به دنبال آن هستید در این سایت دریافت نکردید می توانید به وب های دوستان در قسمت لینک دوستان مراجعه نمایید. حسین نصرتـی آمــوزگار پایــه ی ششم دبستان شاهد شهید فهمیده ی سبزوار
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    شما سطح مطالب سایت را چگونه ارزیابی می کنید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 189
  • کل نظرات : 157
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2631
  • آی پی امروز : 143
  • آی پی دیروز : 53
  • بازدید امروز : 207
  • باردید دیروز : 90
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 720
  • بازدید ماه : 720
  • بازدید سال : 33,221
  • بازدید کلی : 1,785,381